


شوک «اُمیکرون» به بازارهای جهانی
اخبار سویه جدید کرونا نفت را 10 دلار و بیت کوین را 4 هزار دلار عقب راند
مدیر پیشگیری و مبارزه با بیماری های دانشگاه علوم پزشکی مشهد تشریح کرد:
تمهیدات استان برای جلوگیری از ورود «اومیکرون»


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

ردهبندی سنی که نباید نادیده گرفته شود
احتمالاً همه شما با پیامهایی با این مضمون که، «تماشای این فیلم برای گروه سنی کمتر از فلان مناسب نیست»، در زمان تماشای یک برنامه مواجه شدهاید. گاهی مخاطب، این ردهبندی را دلیل بر جذابیت بیشتر فیلم تعبیر میکند و با انگیزه بیشتری به تماشای آن فیلم مینشیند! بنابراین بهتر است از دلایل این ردهبندیها و از عواقب منفیِ نادیدهگرفتن آنها آگاه شویم. بهطور مثال در قسمت توضیحات فیلم «اعلان قرمز» در پلتفرمهای شبکه نمایشخانگی نوشته شده: 15 + (مناسب برای سنین بالای 15 سال) اما معمولا بسیاری از افراد، آن را نادیده میگیرند.
تحت تاثیر قرار دادن ذهن و خلقوخوی کودک
محتوایی که برای بزرگ سالان تهیه میشود به این دلیل در رده سنی کودکی ممنوع شده که آنها هنوز به بلوغ فکری و شناختی کافی برای درک روابط و احساسات حاکم بر این محتوا نرسیدهاند ، بنابراین مشاهده خشم، ناکامی، شکنجه و مناسباتِ رفتاری شخصیتهای فیلم در ذهن آنها متفاوت و به شکل پیچیدهتری درک میشود. آنها آمادگی روانی لازم برای دیدنِ صحنههای آزاردهنده را ندارند و ممکن است دیدن صحنهای از یک فیلم تا مدتها ذهن، خلقوخو و زندگی آنها را تحت تأثیر قرار دهد.
ضدقهرمانها و ایجاد بیاعتمادی در کودکان
به طور کلی، کودکان نمیتوانند پیامهای انتزاعی چنین محتوایی را درک کنند و نتیجه آن سردرگمی و مشغول شدن ذهنی راجع به دنیای بزرگ سالی است. به عنوان مثال در فیلم اعلان قرمز، ما شاهد پیچیدگیهای سوالبرانگیز در رفتارهای دوستانه و ضددوستانه شخصیتهای فیلم هستیم. آنها برای اهداف خود در برهههایی از فیلم دوستانه و در زمانهایی در مقابل هم هستند؛ این رفتارهای ضد و نقیض در ذهن یک کودک به آشکاریِ ذهنِ یک بزرگ سال درک نمیشود و میتواند نتایجی همچون بیاعتمادی و ترس در کودک به وجود آورد.
الگوبرداری اشتباه
کودکی دوره الگوبرداری و دریافتِ اطلاعات است. کودک رفتارهای تحسینبرانگیز اطرافش را به عنوان رفتارِ برگزیده در نظر میگیرد و میتواند آن را الگوی خود قرار دهد. چنین واکنشهایی را میتوان در بازیهای کودکان مشاهده کرد، وقتی که آنها اسامیِ ابرقهرمانهایی را که میشناسند روی خود میگذارند و در توصیفِ خود، از رفتارهای او مثال میزنند. اگر این قهرمانها متناسب با سن، تخیل و سطح شناختی و فکری کودک خلق شده باشند، میتوانند برای جهانبینی و یادگیری کودک مفید هم باشند؛ اما زمانی که قهرمانانِ داستانهای بزرگ سالان با تمامِ پیچیدگیهای خود وارد دنیای کودکان میشوند، کمی میتواند اوضاع را از کنترل خارج کند. به عنوان مثال در فیلم اعلان قرمز ما با قهرمانهایی مواجه هستیم که هر کدام در رفتاری ضداجتماعی سرآمد هستند. شاید برای یک بزرگ سال دیدنِ این نوع قهرمانی و پایانِ آنکه به نفعِ قهرمانانِ ضداجتماعی تمام میشود، خوشایند و مایه سرگرمی باشد؛ اما در ذهن یک کودک ممکن است تناقضاتی راجع به تحسینِ این شخصیتها در دنیای فیلم و مقایسه آن با اجتماع، شکل بگیرد.
شاید تاثیرات آنی نداشته باشد اما ...
شاید در یک دید کلنگرانه، تماشای خانوادگیِ فیلمهایی مانند اعلان قرمز، صرفاً برای سرگرمی و ایجاد یک فضای مفرح در خانه باشد و در عمل هم شاهد تأثیرات منفیِ آنی و مشهود نباشیم اما نگاهِ این متن به محافظت از کانالهای ورودی اطلاعات به کودکان توجه دارد و یادآوریِ تأثیری که این اطلاعات بر نوعِ جهانبینیِ آنها میگذارد.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.



ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.



ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.



ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


همرزم گاندی و اولین نخستوزیر هند، طی 3 سال دوران زندان، در نامههایی به دخترش از توطئههای پیدا و پنهان استعمار انگلیس برای تسلط بر هندوستان و غارت ثروتهای این سرزمین پرده برداشت


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.



ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

اما وقتی از مرکز بهداشتی بیرون آمدیم اثری از خودرو و دخترم نبود! با نگرانی و اضطراب به جست وجو پرداختیم و مدام با تلفن همراهش تماس می گرفتیم ولی او به تلفن نیز پاسخ نمی داد. هر لحظه بر نگرانی ما افزوده می شد تا این که به ناچار ماجرا را به پلیس 110 اطلاع دادیم. در این هنگام بود که پیامکی با عنوان «سند خانه پدری را تحویل بده تا بعد از چند روز مهلا را برگردانیم!» برایم ارسال شد. حالا دیگر یقین داشتم دخترم را ربوده اند چرا که من به خاطر یک ساختمان ارثیه ای با برادرم اختلاف داشتم! اما از سوی دیگر هم از مدتی قبل به رفتارهای دخترم مشکوک شده بودم و احتمال می دادم او با پسری در فضای مجازی آشنا شده است و با او ارتباط دارد و ... گزارش اختصاصی خراسان حاکی است در پی اظهارات زن میان سال بلافاصله گروه مشترکی از افسران زبده دایره تجسس و اطلاعات کلانتری وارد عمل شدند و با هدایت مستقیم سرهنگ بیژن خنجری (رئیس کلانتری سجاد) تحقیقات گسترده را آغاز کردند. نیروهای کلانتری در اولین مرحله از اقدامات پلیسی با استفاده از تجربیات ارزنده و دستورات ویژه سرهنگ «حسین دهقان پور» (فرمانده انتظامی مشهد) رصدهای اطلاعاتی را با گزارش ماجرا به گشتهای انتظامی ادامه دادند و در حالی موفق به کشف خودرو شدند که در بولوار امامت مشهد رها شده بود و سوئیچ آن نیز درون خودرو قرار داشت اما درهای آن با قفل مرکزی بسته شده بود. با پیدا شدن خودرو، احتمال آدم ربایی قوت گرفت و به همین دلیل دامنه کنکاش های تخصصی نیروهای کلانتری، گسترش یافت و ماموران انتظامی در چندین شاخه اطلاعاتی و عملیاتی به ردزنی دختر 29 ساله پرداختند. آنان با استفاده از تجهیزات و فناوری های نوین پلیسی به اطلاعاتی دست یافتند که نشان می داد «مهلا» آخرین بار با پسر جوانی به نام «میثم» ارتباط تلفنی برقرار کرده است. با به دست آمدن این سرنخ مهم، گره کور پرونده آدم ربایی گشوده شد چرا که با توجه به اظهارات مادر «مهلا» ردپای میثم در این ماجرا دیده می شد. بنابراین نیروهای اطلاعاتی کلانتری، شبانه به شماره تلفن میثم دست یافتند و از او درباره «مهلا» سوال کردند اما او مدعی شد او را نمی شناسد و هیچ اطلاعی از دختری به نام «مهلا» ندارد! به همین دلیل نیروهای انتظامی از وی خواستند قبل از آن که پلیس به سراغش برود، او خود را برای ادای توضیحات به کلانتری معرفی کند. گزارش اختصاصی خراسان حاکی است هنوز دقایقی از این تماس تلفنی نگذشته بود که پیامک دیگری از گوشی تلفن مهلا برای ناپدری اش ارسال شد مبنی بر این که «من به طرف میدان عدل خمینی (ره) در حرکت هستم!» عقربه های ساعت به نیمه شب نزدیک می شدند که گروهی از ماموران کلانتری به همراه ناپدری «مهلا» عازم میدان عدل خمینی (ره) شدند. هنوز نیروهای انتظامی، عملیات کامل پوششی را اجرا نکرده بودند که «مهلا» از آن سوی خیابان به طرف پدرش آمد و اشک شوق از چشمان ناپدری جاری شد. بنابر گزارش خراسان، دقایقی بعد، بازجویی از «مهلا» در کلانتری آغاز شد تا زوایای پنهان این ماجرا روشن شود که چندین ساعت پلیس را درگیر پرونده آدم ربایی کرده بود. دختر 29 ساله در حالی که بادیدن مادرش به شدت اشک می ریخت و او را در آغوش می فشرد، به تشریح نقشه وحشتناک آدم ربایی پرداخت و گفت: هنوز دست راست و چپم را نمی شناختم که فرزند طلاق نام گرفتم. پدرم اعتیاد شدیدی به مواد مخدر داشت و مادرم برای آن که سعادت و خوشبختی مرا تضمین کند، از پدرم طلاق گرفت و در یک شرکت خصوصی مشغول کار شد تا هزینه های زندگی را تامین کند. پدرم نیز به دنبال سرنوشت سیاه خودش رفت به گونه ای که دیگر هیچ گاه او را ندیدم. با وجود این، وقتی به سن نوجوانی و جوانی رسیدم مادرم به شدت اعمال و رفتار مرا کنترل می کرد تا موجب سرشکستگی او در میان فامیل پدر نشوم. مادرم به قدری حساس بود که هیچ گاه مرا در خانه تنها نمی گذاشت. هنگامی که سرکار می رفت پدربزرگم نزد من می آمد و تا زمانی که مادرم از شرکت برگردد از من مراقبت می کرد. این رفت و آمدها به گونه ای شد که من دیگر هیچ دوست و آشنایی به جز پدربزرگم نداشتم. مادرم مواظب بود تا دختری بی بندوبار نشوم که به من افتخار کند.او حتی وقتی با ناپدری ام ازدواج کرد اولین شرطش این بود که هر دوهفته یک بار به منزل ما بیاید تا مادرم زمان بیشتری را برای تربیت سالم من صرف کند. این همه سخت گیری مرا به شدت آزار می داد تا این که سال گذشته پدربزرگم نیز دار فانی را وداع گفت و من تنها ماندم. در این شرایط مادرم کارش را رها کرد و برای من یک دستگاه گوشی تلفن هوشمند خرید تا از این حالت افسردگی و انزوا بیرون بیایم. با وجود این، او حتی مرا 5دقیقه هم تنها نمی گذاشت و با آن که دختری 29ساله بودم شب ها را نیز در آغوش مادرم می خوابیدم و او شبانه روز از من مراقبت می کرد. حتی در کلاس های دانشگاه هم در کنار من حضور داشت یا در بیرون کلاس درس منتظرم می ماند. او برایم حساب بانکی باز کرده بود ولی من اختیاری برای واریز یا برداشت از آن حساب نداشتم حتی گواهی نامه من نیز در کیف مادرم بود و...
دختر جوان در حالی که اشک هایش را پاک می کرد ، ادامه داد: در این شرایط، پنهانی وارد فضای مجازی شدم به طوری که خودم را دختری مستقل احساس می کردم و به جست و جو در فضای ناشناخته ادامه دادم تا این که در یکی از شبکه های اجتماعی با «میثم» آشنا شدم و او را سنگ صبور درددل هایم یافتم. دیگر مدام با میثم چت می کردم و به رفتارهای مادرم توجهی نداشتم. بارها سعی کردم با مادرم در این باره حرف بزنم ولی او که می دانست قصد دارم از چه چیزی سخن بگویم سروصدا به راه می انداخت و فریاد می زد : «این نتیجه همه مراقبت های من است؟» به همین دلیل هیچ گاه نتوانستم آن چه را در قلب دارم برای مادرم بازگو کنم و در این میان نیز میثم با تعریف و تمجیدهایش به حرف هایم گوش می داد و با من همراهی می کرد. این گونه بود که وقتی به مرکز بهداشت رفتیم ناپدریام از من خواست تا درون خودرو منتظر آن ها بمانم. دراین لحظه ناخودآگاه به یاد میثم افتادم و مشتاق دیدار او شدم تا با هم برای ازدواج و آینده گفت و گو کنیم. به همین دلیل بلافاصله نقشه آدم ربایی را طرح کردم و سوار بر خودرو به سمت بولوار امامت رفتم. آن جا سوئیچ را درون خودرو انداختم و با قفل مرکزی درها را بستم و به طرف منزل مجردی میثم به راه افتادم اما می دانستم که مادرم به شدت نگرانم می شود. دلم به حالش سوخت وپیامی با عنوان بازگرداندن سند منزل برایش ارسال کردم تا خیالش راحت شود که مرا افراد غریبه ندزدیده اند چراکه از اختلاف ارثیه ای دایی ام با مادرم اطلاع داشتم و بدین ترتیب از نگرانی و دلهره مادرم کاسته می شد. بعد از این ماجرا به خانه میثم رفتم ولی وقتی خودم را تنها دیدم وحشت سراسر وجودم را فراگرفت. تازه فهمیدم که میثم اصلا قصد ازدواج با مرا ندارد و تنها به عنوان یک دوست خیابانی با من ارتباط برقرار کرده است. در همین حال بود که پلیس با میثم تماس گرفت. او که وحشت زده شده بود از شدت ترس مرا از خانه اش بیرون انداخت تا دچار مخمصه نشود. این بود که فهمیدم اشتباه بزرگی را مرتکب شده ام و باید به آغوش خانواده ام باز گردم. به همین دلیل مدتی را در خیابان آواره و سرگردان بودم تا این که سوار تاکسی شدم و پیامی برای پدرم فرستادم که به طرف میدان عدل خمینی (ره) در حرکت هستم و... گزارش خراسان حاکی است با توجه به اهمیت و حساسیت ماجرا ریشه یابی پرونده آدم ربایی ساختگی درحالی ادامه یافت که دختر جوان نیز با دستور سرهنگ خنجری به دایره مددکاری اجتماعی کلانتری معرفی شد تا اقدامات و بررسی های مشاوره ای و روان شناختی توسط کارشناسان زبده کلانتری در این باره صورت گیرد.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.



ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.